ماشین و گوشه خیابون پشت یه درخت پارک کردم و نگاهم و دوختم به روبه رو.واقعا نمیدونستم چرا این وقت…
بیشتر بخوانید »رمان
رمان جدید و بسیار زیبای خیس مثل باران ژانر:عاشقانه نویسنده:ریحانه محمود برای خواندن رمان به سایت دل رمان مراجعه…
بیشتر بخوانید »اینقدر تو همون حال نشستم و زار زدم که دیگه بارون شدت گرفته بود و مثل موش اب کشیده شده…
بیشتر بخوانید »بالاخره بعد کلی تمرین روز مسابقه رسید ، برخلاف روزهای دیگه سرتاپا استرس بودم اصلا نمیتونستم یه لحظه هم بشینم…
بیشتر بخوانید »میگم بهتر ما بریم به بقیه کارا مون برسیم اینطور که معلومه جمشید خان فعلا حال خوشی ندارن بقیه صحبت…
بیشتر بخوانید »شما بفرمایید بالا الان منم میام….. با صدای جیغ دخترا سریع به سمتشون برگشتیم شیوا ترسیده با دست به صندق…
بیشتر بخوانید »میگم بهت لعنتییی با خونسردی دوباره کلتم رو برگردوندم سرجای قبلیش و به سپهر اشاره کردم که اومد بازوی دختره…
بیشتر بخوانید »_وای چقد حالم بد شد نسرین جون و اینطوری دیدم!دور از جونش عین مرده متحرک بود! _نمیدونم اخه این چه…
بیشتر بخوانید »دیگه حوصله شیوا رو نداشتم به اطراف نگاهی انداختم تا چیزی برای فراد از دسته وراجی هاش پیدا کنم که…
بیشتر بخوانید »مانیا با حرص پا هام رو تکون میدادم که سارا با ارنجش زد توی پهلوم و اروم گفت: ااااه کمتر…
بیشتر بخوانید »